نمایش خبر نمایش خبر

گفتگو با یک شاعر بافقی

گفتگو با یک شاعر بافقی



الهام نصیرزاده| هفته نامه افق کویر در این شماره به مناسبت۲۷ شهریور، روز شعر و ادب پارسی و روز بزرگداشت استاد شهریار گفتگویی با یکی از شاعران بافقی انجام داده است. 
افق کویر:  لطفاً خودتان را معرفی کنید:
 بی بی زهرا حکیمی بافقی (متخلص به الهه ی احساس)، 05/24 / 1346 در یکی از بیمارستان های شهر یزد متولد شدم. حاصل زندگی مشترک من، دو فرزند تیزهوش به نام های بهزاد و بهراد قربانی هست و از خدواند بزرگ به خاطر اعطای این دو دردانه، بسیار سپاسگزارم. پدرم سیدحسین حکیمی، اصالتاً بافقی است و خدابیامرز مادرم فاطمه صغری ناصری، اصالتاً یزدی بود. کودکی هایم تا 5، 6 سالگی در شهر یزد سپری شد. دوران تحصیل از ابتدایی تا دیپلم را در بافق گذراندم؛ البته بنا به دلایلی، پس از تحصیلات ابتدایی، چندسالی از تحصیل دور ماندم و سپس، تحصیلات دوره ی راهنمایی و متوسطه را به صورت متفرقه ادامه دادم و در سال 68 همزمان با اخذ دیپلم، با رتبه ای خوب و با علاقه ی تمام، در دانشگاه یزد، رشته ی دبیری زبان و ادبیات فارسی پذیرفته شدم. پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه، به فاصله ی سال های 72تا 75 در دبیرستان های فاطمیه و شرف بافق تدریس داشتم. در سال 75 برای کارشناسی ارشد تهران پذیرفته شدم؛ اما شرایط ازدواج، امکان ادامه تحصیل را برای مدتی از من سلب نمود. از سال 76 به جهت شرایط زندگی مشترک، به یزد منتقل شدم. 8 سالی در دبیرستان های ناحیه ی یک و دو یزد، دروس ادبیات را تدریس کردم. سرانجام در سال84، باز هم به جهت شرایط زندگی مشترک، به ناحیه دو اصفهان منتقل شدم و مدرک کارشناسی ارشد در رشته ی زبان و ادبیات فارسی را نیز در سال86 از دانشگاه پیام نور اصفهان اخذ نمودم. در حال حاضر، دبیر بازنشسته ی ناحیه دو اصفهان هستم و در کنار کارهای فرهنگی، گاهی نیز، با بنیاد شهید اصفهان، در زمینه ی خاطره نویسی شهیدان، اندکی همکاری دارم. 
افق کویر:  چه مدت است به نویسندگی می پردازید؟
همواره از همان کودکی، قدرت نویسندگی خوبی داشتم؛ همیشه نمره ی انشایم عالی بود و خدابیامرز مادرم هم مشوق من بود که نویسنده شوم. نویسندگی من، جسته؛ گریخته، ادامه داشت؛ تا این که از سال 91، به طور جدی، اقدام به تألیف و نیز چاپ کتاب هایم نمودم.
افق کویر:  تا به حال چه آثاری را به چاپ رسانده اید؟
"خانواده در شاهنامه ی فردوسی" کتاب فشرده ای است؛ از پایان نامه ی کارشناسی ارشد این جانب؛ که موضوعات خانوادگی در شاهنامه را مورد بررسی قرار می دهد و یک کار پژوهشی است، "آدینه ی انتظار"این کتابچه، شامل اشعار و دل نوشته های من برای امام زمان (عج) است، "راز و نیاز"این کتابچه، شامل اشعار و دل نوشته های من پیرامون مطالب عرفانی و ستایش خداوند هست، "دل نامه ها و آفرین نامه ها"(توصیفی از شهید و ترسیمی از خط سرخ شهادت) این کتاب، به نوعی مربوط به ادبیات پایداری است و عشق و احساسی را که نسبت به شهیدان داشته ام، در قالب جملاتی ادبی، به رشته ی تحریر کشانده ام. از جملات توصیفی این اثر، می توان در نگارش شرح حال شهیدان بهره برد. همچنین، جملات ادبی این اثر، به جهت دارا بودن آرایه های ادبی، می تواند به عنوان منبعی کمک درسی، در تدریس آرایه های ادبی دبیرستان، مورد استفاده قرار گیرد و ضمن تدریس، به گونه ای کاملاً طبیعی، مروج فرهنگ ایثار و شهادت باشد، "ایثار در خیبر"، (یادمان شهید مجید سعادتجو) 
در این اثر، ضمن مصاحبه ای که با خانواده و دوستان شهید مجید سعادتجو، _از شهدای گرانقدر اصفهان_ داشته ام، و نیز ضمن مطالعه ی دست نوشته ها و خاطرات این شهید عزیز، و با بهره بردن از ادبیات غنی فارسی؛ به ویژه ادبیات پایداری، کوشش شده است تلاش و رزم این شهید و همرزمانش به تصویر کشیده شود. همچنین در این اثر، دل نوشته هایی از خودم، خطاب به روح آسمانی این شهید بزرگوار آمده است و یکی از بخش های پایانی کتاب، با عنوان: ایثار در خیبر، در واقع، ویرایش و بازنویسی خاطرات شهید سعادتجو از عملیات خیبر هست. این اثر با حمایت خانواده ی شهید به چاپ رسید؛ که جا دارد همین جا از این خانواده ی عالی مقام قدردانی نمایم، "صدای پای احساس" این اثر، حاوی دل نوشته ها و اشعار تنهایی و احساسی این جانب است؛ که پیشتر، به فاصله ی سال های 87 تا 95 در وبلاگ هایم نوشته ام و اخیراً نیز برخی از آنها را در پیج اینستاگرام و نیز کانال تلگرامم به اشتراک گذاشته ام.
چند اثر دیگر نیز دارم که هنوز به مرحله ی چاپ نرسیده اند.
افق کویر: حرف پایانی: 
خدا را سپاسگزارم به خاطر توانی که به قلم و اندیشه ی من داد.خدا را دوست دارم؛ زیرا: بی نهایت سخاوت دارد؛ بی نهایت دریاست...همچنین، از تمام کسانی که مشوق من در امر نوشتن بودند؛ به ویژه پدر بزرگوار و خانواده ی فرهنگی و اصیل خودم قدردانی می نمایم و درود می فرستم به روان آسمانی مادرم؛ که تمام دغدغه ی زندگی اش، سرفرازی فرزندانش بود و چنانکه پیشتر نیز اشاره شد، اولین مشوق من در امر نوشتن، او بود.