نمایش خبر نمایش خبر

هنوز هم پلو مرغ کارگر است

هنوز هم پلو مرغ کارگر است



در «معدن آباد» شلوغ بود، ستادهای کاندیداها که برای انجمن آبادی دکانی را اجاره کرده بودند برو و بیایی داشت! از شیرینی و شربت گرفته تا شام عقب گاری «مش رجب» برای برخی از بی سرپرستان و کم بضاعت تان، تا سفرهای آن چنانی در پستوی خانه آمیرزا؛ همه حاکی بود که امسال انجمن آبادی طرفدارش زیاد شده است.
«ممل» قصه ما سوار بر الاغش در حال رفتن به صحرا بود که جوانکی سینی شربت را بالا آورد و گفت: ممل! نوش جان کن و یادت نره! ممل هم که حسابی تشنه بود گفت: بسلامتی! چشم! کمی آن طرف تر رفت. در دکان دیگری، پسرکی لاغراندام، جعبه شیرنی را بالا آورد و تعارف ممل کرد که ممل نوش جان کن و یادت نره! ممل هم گفت: چشم! کمی حرکت الاغش کند شد که دید از طرف طرف کدخدا به ممل می گوید: ممل! شام در خانه «حاجی» یادت نرود، پلو مرغ هم آماده است! ممل گفت: چشم! مقداری که جلوتر رفت دید که وضع هم از این خراب تر شد اصغرآقا بقال! تعارفی زد. ممل گفت یاللعجب در این انجمن چه خبر است که همه دندان برای آن آماده کرده اند! از الاغش پیاده شد و به فکر فرو رفت که ناگهان آقاتقی گفت: انجمن آبادی جای خواسته اهل آبادی است؛ اگر بگذارند!