نمایش خبر نمایش خبر

بزرگان بافق برای بافقی ها ناشناخته اند

بزرگان بافق برای بافقی ها ناشناخته اند



عذرا عبداللهی| هفته نامه افق کویر به فراخور، قصد دارد زندگی نامه افراد فرهیخته شهرستان را درج نماید. در این شماره گفتگویی با ضیاءا...ملک زاده بافقی انجام داده است.
افق کویر: خودتان را به طور کامل معرفی کنید و کمی از زندگی شخصیتان بگویید؟
ضیاءا...ملک زاده بافقی هستم که در دوازده بهمن 1326 در بافق و در خانواده ای متوسط به دنیا آمدم. پدرم حاج هدایت ا...ملک زاده و پدر بزرگم سید ابوالحسن صدر الشریعه فرزند حاج سید کاظم که در ضمن طبابت باتفاق برادرشان ناظم العماء قنات صدر آباد را احداث نمودند.
تحصیلات ابتدایی را در دبستان خلدبرین که در محله ی سه استخر قرار داشت و تنها مدرسه بافق بود، گذراندم. چون دوره ی متوسطه در بافق نبود جهت ادامه ی تحصیل عازم یزد شدم و در دبیرستان « رُکنیه» ثبت نام کردم پس از یک ماه که از سال تحصیلی می گذشت سیکل اول(هفتم تا نهم) در بافق دایر گردیده و به بافق بازگشتم. در این سه سال مدیریت مدرسه برعهده علی اکبر شهاب بود؛ وی شخصیتی تحصیل کرده و مسلط به زبان انگلیسی و مدیری لایق و کارآمد بود. سید علی صدر پور دبیر فیزیک و حسین موسوی دبیر شیمی و سایر دروس را برعهده داشتند.
به جرأت می توانم بگویم که اکثراً آموخته های من مربوط به این سه سال بود. مخصوصاً با درایت آقای شهاب اکثر بچه ها به زبان انگلیسی مسلط شده بودیم. در سال 1345 برای ادامه ی مرحله ی دوم متوسطه مجدداً عازم یزد شدم و رشته ی ادبی را انتخاب کردم. در تابستان سال 1347 برای شرکت در کنکور راهی شهرستان اصفهان، مشهد و تهران شدم. در آن زمان برای شرکت در کنکور هر دانشگاهی مجبور بودیم به همان دانشگاه مراجعه کنیم.مشکلات کنکو رآن زمان با توجه به وضع راهها، وضعیت مالی و شرایط دانشگاهها در کتاب«شازده حمام» نوشته ی پرفسور پاپلی یزدی به تفضیل آمده است.
مهرماه 1347 وارد دانشگاه مشهد شدم و در رشته ی جغرافیایی انسانی و اقتصادی مشغول به تحصیل گردیدم. از افتخارات این دوران آشنایی با اساتیدی همچون مرحوم دکتر مفخم پایان، دکتر علی شریعتی، دکتر سیروس سهامی و سایر اساتیدی بود که از مفاخر علمی ایران هستند. پس از اخذ لیسانس و گذراندن دوران خدمت، به مدت شش ماه در اداره ی دارایی بافق مشغول به کار شدم، ولی با توجه علاقه ای که به تدریس داشتم، ترجیح دادم به استخدام آموزش و پرورش درآیم. در آن سال در بافق تنها سه نفر لیسانس داشتیم. مرحوم استاد سید عباس آیت اللهی، مرحوم حاج سید حسین علوی و بنده که هر سه در کسوت مقدس معلمی مشغول بودیم.
افق کویر:  چه زمانی به سراغ خوشنویسی و کار با چوب می روید؟
در تمام دوران تحصیل و تدریس بهترین تفریح من کارهای هنری بودو اوقات فراغت خود را با موسیقی، خوشنویسی، نقاشی و کار، چوب پر می کردم. یکی از شانسهای من این بود که در دوران تحصیل در یزد از محضر اساتیدی، چون مرحوم حاج سید مهدی چیتی، استادم محمود حرازی و استاد کاوه در امر نقاشی و خوشنویسی بهره بردم. بعد از بازنشستگی از سال 1380 تا 1390 به مدت ده سال در دانشگاه آزاد اسلامی، بافق تواناییهای خود را به جوانان انتقال دادم و در رشته های معرق، مشبک و مدیریت فعالیتهای فوق برنامه فعالیت کردم و با مدیریت عالی و حمایت و پشتکار مهندس جواد تشکری، ریاست وقت دانشگاه توانستیم رتبه های اول کشوری و اول تا سوم منطقه ای را طی چند سال بدست آوریم.
افق کویر: از شنیدن نام بافق چه حسی پیدا می‌کنید؟ 
من به بافق و بافقی بودن خود افتخار می کنم و به جرأت می توانم بگویم تنها جایی که احساس آرامش می کنم، شهر خودم و خانه خودم می باشد و به همین دلیل علیرغم فرصتهای خوبی که پیش رو داشتم هیچگاه شهر خود را ترک نکردم.
افق کویر:  مشکلات فرهنگی شهرستان را چگونه می بینید؟
 خوشبختانه در چند سال اخیر وضعیت اجتماعی و فرهنگی بافق جهش مطلوبی داشته است. همت کلیه دست اندرکاران قابل تقدیر و تحسین است، ولی کمبودهایی است که باید جبران شود، وجود فراهنگسرا برای شهر امری ضروری است. متأسفانه فعالیت های هنری در سطح شهر کمرنگ است. بها دادن به هنرمندان بافقی، اعم از هنرهای تجسمی، هنرهای نمایشی و غیره موجب خود باوری بچه های بافق می شود. به نظر من ارائه یک کار ضعیف از یک هنرمند بافقی با ارزشتر از کار یک استاد مجرب غیر بومی است. بالاخره آن استاد دوم روزی مبتدی بوده است.
افق کویر: توصیه ی شما به جوانان برای ارتقاء سطح فرهنگ در جامعه امروز چیست؟ 
به نظر من توصیه تنها کار ساز نیست. باید زیرساختها مهیا شود. بزرگترین عامل فساد بیکاری است، وقتی جوان کار داشته باشد، سرش دنبال کار خودش است، احساس غرور می کند ابراز وجود می کند و شخصیت پیدا می کند و با فرهنگ می شود. جوان بیکار خود را سر بار جامعه می داند، عصیان می کند و رفتارهایی از خودش نشان می دهند تا جلب توجه کند و این را ما بی فرهنگی می دانیم. خوشبختانه با تحولی که در چند سال اخیر در بافق به وجود آمده، تعداد پاتوقها کمتر شده، اعتیاد تا حد زیادی کاهش یافته است و در نهایت فرهنگ و فرهنگ سازی به مرور زمان صورت می گیرد؛ البته سیر کنونی تحولات فرهنگی جوانان امیدوار کننده است. 
افق کویر: به نظر شما چگونه بافق می تواند بزرگان خود، چه دوره معاصر و چه گذشته را به جوانان و دیگر شهرها بشناساند؟ 
در یک سال اخیر اهتمام زیادی برای شناساندن بافق و بزرگان آن شده که جای بسی تقدیر دارد. پخش مستندهای بافق از صدا و سیما، تلاش برای توسعه ی گردشگری و ساخت سردیس و تندیس بزرگان و سرداران شهید که باید به تمام کسانی که در این مسیر تلاش می کنند، دست مریزاد گفت. این کار با ایجاد موزه های مردم شناسی، خانه ی شعرا و علما فرهنگسرا و ساخت مستندهایی از زندگانی بزرگان بافق تکمیل نمود؛ زمانی که کنگره ی وحشی بافقی برگزار شد، قرار شد مستندی از این شاعر بزرگ ساخته شود نمی دانم به کجا رسید؟ مفیدی مستوفی بافقی تقریباً برای مردم بافق ناشناخته است. کتاب "جامع مفیدی" و "مختصر مفید" برای بافق بیگانه است. 
افق کویر:اگر در شهر دیگری مانند یزد یا تهران متولد می شدید، به نظرتان پیشرفت بیشتری داشتید؟
روی اگرها نمی شود حساب کرد؛ جبراً در بافق متولد شده ام و با شرایط سخت زمان خود مبارزه کردم و جزء اولین افرادی از بافق بودم که در حدود پنجاه سال پیش به دانشگاه راه بافتم. فقط یادم هست که وقتی با شرایط دشوار 50 سال پیش برای تحصیل به مشهد رفته بودم، احساس تکلیف و تعهد بیشتری نسبت به خود و خانواده و شهرم می کردم، در حالیکه کسانی که بومی آنجا بودند، این نگرانی را کمتر داشتند.
افق کویر: آیا موافق هستید که شهر زادگاه در پیشرفت انسانها تأثیر گذار است و چه بسا افرادی از بافق کوچ کردند و چه در خارج و چه در شهرهای دیگر به موفقیت رسیدند؟
 به نظر من این گفته یک اصل کلی نیست که هر کس مهاجرت کرد موفق باشد به قول معروف آسمان فرصت پرواز بلند است ولی، پرسش این است، چه اندازه کبوتر باشی این به خمیر مایه ی انسان بستگی دارد که به وضع موجود راضی باشد و یا به دنبال تغییر باشد. کسانی که به دنبال تغییر باشند در هر حال موفق هستند و اکثر کسانی که مهاجرت می کنند به دنبال تغییرند.
افق کویر: آیا به این نظر که سنگ آهن و به طور کلی معادن موانعی بر سر راه خودکفایی بافق هستند موافقید؟
 معادن مانع خود کفایی نیستند. مردم سیستان و بلوچستان متکی به کشاورزی بودند. با کم شدن حق آب ایران از هیرمند، مردم آواره شدند. مناطقی در خوزستان با رسیدن نفت آباد شدند و با تمام شدن نفت از سکنه خالی شدند. بافق به صنایع جوار معدنی و صنایع تبدیلی نیازمند است. صنایع تبدیلی متکی به نخلیات را باید توسعه دهیم. صنایع دستی باید رونق بگیرد تا هم بازار کارا ایجاد شود و هم پشتوانه ی اقتصادی شهرمان باشد.
افق کویر:به نظر شما شاخص پیشرفت بافق کدام است؟  
عمده ترین شاخص پیشرفت«  همبستگی» است. اصطلاحی در بین ما بافقی هاست که می گوییم « بافقیها همه بزرگتریم» به نظر من بافقی ها همه بزرگیم و به یک بزرگتر و هماهنگ کننده نیازمندیم. خوشبختانه نمونه ای از این همبستگی را در انتخابات مجلس دهم شاهد بودیم که چگونه به موفقیت نشست. روزگاری بود که بافقی ها به ترقی همدیگر بی‌تفاوت بودیم، ولی خوشبختانه امروز به پیشرفت همشهری خود افتخار می کنیم. دومین شاخص پیشرفت یک شهر«راه » است. راه شاهرگ حیاتی یک شهر است؛ گرچه بافق در مرکز ایران قرار دارد و می تواند رابط بین استانهای کرمان، خراسان و هرمزگان باشد، اما متاسفانه تا به امروز حتی ارتباط مطلوبی با مرکز استان هم نداشته است. چنانچه با پیگیری های مستمر حاج سید علی طباطبایی و هماهنگی با مؤسسه راویان میراث کهن و آستان قدس رضوی، بافق در مسیر جاده ولایت قرار بگیرد و نیز ارتباط این شهرستان با استان کرمان برقرار گردد؛ می توان به باز شدن فضای بافق امیدوار بود. وجود فرودگاه برای شهری که 120 کیلومتر از مرکز استان فاصله دارد از ضروریات است و می تواند عامل مؤثری در سرمایه گذاری و گردشگری باشد.