نمایش خبر نمایش خبر

برگی از افق کویر

برگی از افق کویر



مردمانی جان خود را بر جهان افزوده اند
               آفتاب جانشان بر تار و پود جان ما 
در محضر آیت ا... سید محمد میرغنی زاده از علمای شخصیتی بزرگ این مرز و بوم هستیم. روحانی که 79 سال عمر خود را در جهت نشر و غنا بخشیدن  به فرهنگ متعالی و انسان ساز اسلام گذرانده و اکنون نیز گرچه در سنین کهولت به سر می برند بیان اندیشه های این مرد وارسته، نشان از روحیه کار و سر زندگی جوانان را دارد.
با آنکه مدتی در بستر بیماری ناشی از کهولت بسر می برند، هنوز هم نماز مغرب و عشاء آستان مقدس امامزاده عبدا... را به پا می دارند. جمعیت انبوه نمازگزاران نشان از همان عشقی دارد که در وجود این اولین امام جمعه بافق می باشد.
آیت ا... میرغنی زاده از سالهای طفولیت و کودکی خود می گوید:
آن زمان که در مکتبخانه قرآن خواندن یاد گرفتم و توانستم گلستان و بوستان سعدی علیه رحمه را بخوانم در محضر پدر بزرگوار خود که او نیز از علماء و مجتهدین طراز اول این شهر بوده است. مقدمات و صرف میر را در نزد آن روحانی متقی یاد گرفتم. شوق آموختن مرا وادار نکرد تا در آن زمان که رضاخان پهلوی دستور فرنگی شدن را صادر کرده بود و هر کس با کلاه(عرق چین)  و قبای بلند بیرون می آمداو را می زدند از علم دست بردارم.
به یاد دارد: 
وقتی سرگروهبانی به او که لباس و قبای طلبگی به تن داشت گفت: اگر یک دفعه دیگر تو را اینجوری ببینم با سیلی خردت می کنم. تا انکه رضا شاه از بین رفت و سلطنت به محمد رضا رسید و مقداری فشار طرف حکومت کمتر شد.
او می گوید: در سنین 20 سالگی برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه قم رفتم در آن موقع حوزه علمیه شاگردان زیادی نداشت، و حضرت آیت ا... محمد خوانساری نزدیک به 100 الی 150 نفر طلبه را سرپرستی می کرد تا اینکه حضرت آیت ا... العظمی بروجردی برای مداوا به تهران آمدند، آیات عظام و خوانساری گفتند: حیف است این آقا در بروجرد باشد،باید کاری بکنیم و مردم را تشویق بکنیم که ایشان را به قم دعوت کنند. حدود ده شب آسید مصطفی، داماد اقای صدر بالای منبر می رفت و مردم را آماده پذیرائی آقای بروجردی می کرد. در زمان آیت ا... بروجردی هنوز علمای دیگری نیز بودند از جمله آیات عظام حکیم، خوئی، آسید عبدا... شیرازی، حجت، که اینها یکی پس از دیگری دارفانی را وادع گفتند. تا اینکه آقای بروجردی بعنوان مرجع تقلید، بیشتر نمایان شد.
یکسال بعد از مرگ پهلوی(رضا شاه) به حوزه علمیه رفتم، در آن موقع وضع بافق هم بد بود و هم خوب، خوب از این جهت که بیشتر مردم به کشاورزی، دامداری(گاو و گوسفند وشتر) می پرداختند و بد از لحاظ که پول و سرمایه ای نداشتند تا مثلاً خانه ای بسازند، دختری شوهر بدهند و...
دو سال در مدرسه فیضیه بودم، سقف مدرسه قرمز بود، از بس که"کک" در آنجا بود، اگر می خواستند کسی را فحش بدهند می گفتند: آب مدرسه فیضیه توی ریشت، از بس که کرم و لیش و کثیف بود. ولی آیت ا... بروجردی که آمد، کم کم رو به خوبی رفت و مردم کم کم به ما رو آوردند، و طلبه ها را دعوت به روضه خوانی می نمودند و من 24 سال در یک آبادی محرم و صفر روضه می خواندم.
آیت ا... میرغنی زاده می گوید: در سال 1301 متولد شدم. 24 سال دنبال تحصیل رفتم، 5 سال را در بافق گذراندم و 3 سال مرتب منبر می رفتم، روزی ده منبر، کم کم مریض شدم و مریضیم شدت یافت تا اینکه به یزد رفتم، در آنجا نیز بهبودی حاصل نشد، ناچار به قم عزیمت نمودم، در آنجا آیت ا... نجفی، دکتر خودش را برای من می فرستاد، تا اینکه حضرت امام رضا(ع) ما را به مشهد طلبیدند، در عین ناباوری وقتی به مشهد پا گذاشتیم، دَمدَمای عصر، نسیم خنکی می آمد، کم کم، حال بهبودی در من ظاهر شد، روزها به صحن مسجد گوهر شاد می رفتم و در آنجا مشغول خواندن دعا بودم. در آن موقع بافقی ها هم که برای زیارت آمده بودند، به ملاقات من آمدند. و با هم صحبت و نشست و برخاست کردیم، وقتی اینها به بافق می رسیدند، به دیگر مردم می گفتند: چه نشسته اید فلان کس خوب شده است و چرا برای امام جماعت جمعی دنبالش نمی روید. خلاصه کاری کردند، که اینها به مشهد بیایند و از ما بخواهند که به بافق بیاییم.
هر چه اصرار می کردیم نمی توانیم و مریض هستیم، ولی اثری نبخشید، حتی میخ آنجا راکندندو بارو اثاث منزل ما را در ماشین گذاشتند و به طرف بافق آمدند، در بافق، حال ما خیلی بهتر شد، بقدری که می توانستم، نماز را به پا دارم؛ غذا بخورم و راه بروم...
در پی خواستهای اهالی و ارسال طومارهای مکرر به دفتر حضرت امام خمینی(ره) بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران، معظمم له موافقت خود را با امام جمعه بودن ایشان طی حکمی در سال 1359 اعلام نمودند.
امام جمعه بافق، طی سالیان متمادی، تا قبل از اینکه دوباره همان بیماری کهنه در ایشان به وجود نماید، مسئولیت خطیر امامت جمعه را بر عهده داشتند، اما ضعف و ناتوانی ناشی از این بیماری ناشناخته، ایشان را واداشت تا حضرت حجه الاسلام و المسلمین حاج سید جواد سلیمانی را به نیابت از خود به امامت جمعه بافق، پیشنهاد بدهند.
حضرت آیت ا... میرغنی زاده در مورد مردم سختکوش و ایمانی این قصبه می گویند:
هر جا هم مردم خوب دارد و هم بد، مردم بافق خوب هستند،(...)
آیت ا... میرغنی زاده در ادامه از گفتگوی خود با حضرت امام خمینی(ره) یاد می کند، حتی حضرت آیت ا... خاتمی به نزد امام رفتند که از سهم امام مسجد بسازند. آقا قبول نکردند. ما دو تا مسجد داشتیم، دیدیم که هردوتای آنها خراب شده است. مردم به جبهه و جنگ کمک می کردند، اما کمکی به مسجد نمی شد. گفتیم چطور می شود که خدمت امام برویم تا از سهم امام مسجد بسازیم(خدا رحمتشان کند) خدمت ایشان رسیدیم. دست ما را گرفتند بطوریکه دست ما در دست ایشان بود تا صحبت تمام نشد، دست ما را ول نکردند. گفتیم آقا ما دو تا مسجد در بافق داشتیم که چشم و چراغ بافق بودولی حالا مخروبه شده است. انقلاب نمازگزار را زیادتر کرده، مردم حتی برای اقامه نماز پشت بام مسجد ایستادند. اگر از سهم امام اجازه می دهید، ما سرمایه ای قرار بدهیم و مقداری هم از مردم کمک بگیریم و مسجد را بازسازی کنیم. امام اجازه فرمودند در صورتی که چنین اجازه ای را حتی به آقای خاتمی نداده بودند. ما به بافق آمدیم، مردم کمک کردند، قدری هم، از خودم سرمایه گذاشتم، چاره ای نبود، باید مسجدها ساخته می شد، یکی مسجد محله سفلی بود که مردم خیلی کمک نمودند و دیگر مسجد جامع که بحمدا... ساخته شد.
ایشان در مورد سایر فعالیتهای انجام شده خود می گوید، نیاز به وجود یک مدرسه علمیه در بافق احساس می شد زیر زمین مسجد جامع مناسب بود، اما رطوبت
 داشت، ما خانه ای در قم داشتیم، فروختیم، و با کمک مردم مدرسه ای در نزدیکی شهربانی ساختیم، بعد از چند سال به آموزش و پرورش اهدا نمودیم.
از دیگر اقدامات ایشان بازسازی مهدیه بافق و خرید بعضی از لوازم ضروری از قبیل فرش و بلندگو برای آن می توان ذکر کرد، همچنین احداث مکتب الزهرا که تا به حال نزدیک به 20 نفر فارغ التحصیل داشته و 30 الی 40 طلبه دارد. آیت ا... میرغنی زاده بیشتر اوقاتش را به خواندن قران و زیارت عاشوراء می گذراند و برای سخنرانی روزهای پنج شنبه در آستانه امامزاده عبدا... قدری مطالعه می کند.
در مورد جوانهای بافق گفتند: جوانان بافقی پاک و صادق هستند خلاف نمی کنند و اگر خلافی هم می شود به خاطر بیکاری است البته با آقای فرماندار صحبتهایی شده است ،آقای شکوهی(فرماندار وقت)  قول کارهایی را داده اند، اگر بتوانند حتما کاری انجام می دهند.
ایشان در مورد اساتید خود از حضرات آیات محمد پیشگامی، سید محمد اشکذری، اقای علوی، ... نام بردند. آیت ا... در مورد تعداد فرزندانش می گویند، اکنون من شش اولاد دارم.
در مورد انتشار اخبار و چاپ نشریات می گوید: این کار خوبی است، خبرها را از آقایان بزرگوار بگیرید، (نه از ما) تا اینکه مردم بهتر آگاه شوند، این خودش کار خیری است، انشاءا... خدا حفظتان کند. وی از خاطراتش در آخرین لحظات زندگی گوهر بار آیت ا... خاتمی می گوید: برای دیدار ایشان به بیتشان رفتم،  خلوت بود و کسی اطراف آقا نبود لباس روحانی بر تن نداشتند، وقتی متوجه آمدن من شدند با غیظ گفتند، چرا عبا و عمامه مرا نیاوردید، بر دوشم بیندازم تا جلو آقایان بنشینم، هر چه گفتم آقا مهم نیست من عبا و عمامه را برمی دارم ایشان نپذیرفت.
در ادامه حضرت آیت ا... میرغنی زاده از شاگردش سید محمد خاتمی (رئیس جمهور وقت) اینگونه یاد می کند: دایی ایشان می خواست او را به خارج بفرستد، آقای فکور با ایشان خیلی رفیق بودند.
مرحوم آقای خاتمی به او گفته بود می خواهم سید محمد تربیت بشود جامعه خراب است کسی را می خواهم که علاوه بر درس دادن به او راهنمایش نیز بکند آقای فکور مرا معرفی کردند و سید محمد نزد من آمد و مشغول درس خواندن شد. خیلی خوب بود درسخوان بود، قوه تعلیم او خیلی عالی بود در آن موقع رسم بود طلبه ها که دور هم می نشستند از استادان خود ایراد می گرفتند، ولی او حتی یکبار بد نگفت. به پدرش گفته بود آقای میرغنی زاده خیلی خوب درس می دهد، اکنون آیت ا... میرغنی زاده امام جماعت آستانه متبرکه امام زاده عبدا... را برعهده دارند که جمعیت کثیری از اهالی شهر به ایشان اقتدا می کنند.
لازم به ذکر است  ستون ستارگان کویر در دو شماره  ذیل چاپ شده است
پیش شماره 7، 18 مرداد 1378
 پیش شماره 8 ، 8 شهریور 1378