نمایش خبر نمایش خبر

انحراف مسیر 180 درجه

انحراف مسیر 180 درجه



"آقاتقی" سر حرف اومد! گفت: "ممل" دلم پر از درده! خیلی هوا آبادی گرد و غباره! نمیدونم کی راست میگه کی دروغ؟ کی اهل رفقاته کی اهل کلک؟ کی اهل همراهیه کی اهل جداییه؟ کی شمشیر را از رو بسته؟ کی از پشت خنجر میزنه؟
 اینها حرف هایی بود که آقاتقی این بار به ممل می گفت و با آن که می دونست جواب اوناها را؛ اما خودش را به نادانی زده بود؛ یعنی تجاهل العارف! همون چیزی که شاعر یا نویسنده تو صحبت هاش می گه! با این که میدونه و آگاهی بهش داره!
ممل گفت: آقاتقی تصدقت برم؛ این حرفا چیه میزنی؟ آقاتقی گفت: ممل!  روزگار بدی  شده! هوای ده پر شده از غبار و دورویی! من در تعجبم، اینهایی که تا دیروز نمی خواستند "مشهدی" تو انجمن، سری تو سرها بلند کنه، الان کشته و مرده او شدن! الان کاسه داغ تر از آش شدن! این دیگر چیه! اینها به چه دین و ایمونی هستن! 
ممل گفت: آقاتقی شما که استاد و ادم شناس هستین. آقاتقی گفت: من در حیرتم که چطور میشه صدو هشتاد درجه انحراف مسیر میدن و برگشت می کنند.